حکایت جذاب مرگ گربه

حكیمی بر سر راهی می‌گذشت. دید پسر بچه‌ای گربه خود را در جوی آب می‌شوید.

گفت: گربه را نشور، می‌میرد!

بعد از ساعتی كه از همان راه بر می‌گشت دید كه بعله…!

گربه مرده و پسرك هم به عزای او نشسته.

گفت: به تو نگفتم گربه را نشور، می‌میرد؟

پسرك گفت: برو بابا، از شستن كه نمرد ، موقع چلاندن مرد!




نظرات:

چه حرفا
«حميدرضا» می‌گوید:
«مگه مهمه؟؟»

جنسیت گربه
«مهدی» می‌گوید:
«گربش نر بود یا ماده؟»




گزارش تخلف
بعدی